غدیر خم، بزرگترین عید شیعیان

 
 
همه ما از واقعه تاریخی که در روز هجده ذی حجه سال دهم هجرت به وقوع پیوسته و مسلمانان همه ساله آنرا به عنوان بزرگترین عید خود، جشن میگیرند، مطلع هستیم.

همه ما جمله "هرآنکه من مولای او هستم، علی مولای اوست" را بارها شنیده ایم و به آن ایمان داریم.
جشن عید غدیر در ایرانعید غدیر بعد ازعید باستانی نوروز مهمترین و با ارزش ترین عید در نزد مردم ایران است. شور و حال وصف ناپذیری که در این عید وجود دارد در اعیاد دیگر همچون فطر و قربان دیده نمی شود و دلیل آن همانطور که بیان شد به خاطر عشق و علاقه ای است که مردم ما به حضرت علی بن ابیطالب (ع) دارند.

رسم بر آن است که صبح روز عید، مردم به دیدار و دست بوسی سادات و ذریه امیرالمومنین (ع) می روند و ادای احترام به سادات می نمایند و سادات نیز ضمن پذیرائی با شربت و شیرینی و اهداء هدیه ای به رسم یاد بود از مهمانان قدردانی می نمایند.

بازار جشن و سرور و عروسی نیز در این روز بسیار پر رونق است و علاوه بر آن در این روز، خانواده نوعروس و تازه داماد هدایایی به زوج تازه میدهند و در بعضی از مناطق، این هدایا با آداب و رسوم خاصی تهیه و تقدیم میشود. به خصوص اگر یکی یا هردو آنها سید باشند، مراسم مهمتر و با شکوهتر خواهد بود.

در این روز مردم بهترین و زیباترین لباسهای خود را می پوشند، خود را معطر به بهترین عطرها می نمایند و با چهره ای خندان و شادمان به دید و بازدید میپردازند.در این روز افراد بسیاری روزه می گیرند و به مومنین قرض و اطعام می دهند.

مردم اعتقاد دارند پولی که به عنوان هدیه از سادات گرفته اند نباید خرج نمایند بلکه به عنوان تبرک و برکت در نزد خود نگهداری کنند.

در شب عید غدیر در مساجد و حسینیه ها مراسم جشن و سرور و مولودی خوانی برپاست. همچنین در منازل سادات و علما نیز مداحان و شاعران در وصف مولا علی (ع) و غدیرخم مولودی خوانی می نمایند. سادات نیز چند روز مانده به عید غدیر خم اقدام به خانه تکانی و گردگیری منازل خود می کنند و خود را آماده پذیرایی از مهمانان آماده کنند.

اما آنچه در زیر میخوانید شرح کوتاهی از واقعه ای است که حجت پیامبر را بر پیروانش تمام کرد و دین اسلام را به دینی پایدار و بی خدشه مبدل ساخت. این نوشته از سایت "مرکز اطلاع رسانی موسسه فرهنگی شهید آوینی" تهیه شده است.

آخرین حج
در سال دهم هجرت، زمانی که پیامبر اکرم (ص) دریافت به زمان رحلت خود نزدیک میشود، بی وقفه میکوشد تا زمان حضورش را در میان مسلمانان پربارتر نماید و به همین دلیل، زیباترین و دقیق ترین مراسم حج را به اتفاق یاران خود انجام داد.

در آن روزها بیمارى سختى (آبله یا حصبه) در مدینه شایع بود که بسیارى از مسلمانان را از این سفر محروم مى داشت با این حال دهها هزار نفر با پیامبر همراه شدند. مورخان، همراهان آن حضرت را چهل هزار، هفتاد هزار، نود هزار، 114 هزار، 120 هزار و 124 هزار نفرنوشته اند ولى با این همه حق این است که بگوییم چنان جمعیتى در رکاب آن حضرت حرکت کردکه شمارش بر جز خدا پوشیده است.

اینان کسانى بودند که از مدینه مى آمدند، ولى تعداد حاجیان به این عده منحصر نمى شد زیرا اهل مکه و ساکنان حومه آن و کسانى که از یمن در رکاب على (ع) آمده بودند نیز در حج شرکت داشتند.
دلیل انتخاب محل غدیر خمپس از پایان یافتن این حج که به الوداع، حجة الاسلام، حجة البلاغ، حجة الکمال و حجة التمام خوانده اند با پایان گرفتن مراسم حج پیامبر (ص) به سوى مدینه حرکت کرد هنگامى که به سرزمین رابغ رسید، در محلى که غدیر خم نام داشت، جبرئیل امین بر او نازل شد و پیامى بدین شرح از پروردگار بر او تلاوت کرد.

اى رسول ما! آنچه را از سوى پروردگارت بر تو نازل شده به مردم برسان و اگر این کار را انجام ندهی، رسالت خود را به انجام نرسانده اى و خدا تو را از مردم ایمن خواهد کرد همانا خداى، قوم کفرپیشه را هدایت نمى کند.

این پیام الهى ماموریتى خطیر بر عهده پیامبر اکرم (ص ) مى گذاشت، اعلان چیزى که باید همگان ازآن باخبر شوند و اگر چنین نکند گویاکارى صورت نداده است.

بنابراین بهترین موقعیت براى اعلام چنین پیامى همین جا بود، جایى که راه مصر و عراق و مدینه و حضرموت و تهامه از هم جدا مى شود و همه حاجیان ناگزیر از آن مى گذرند. غدیر خم مناسب ترین محلى بود که مى توانست چنین پیام پر اهمیتی رابه گوش همگان برساند.

مهمترین خطبه پیامبر اسلامپیامبر، پس از جمع شدن تمام حجاج و در زیر خورشید تابان، از یاران خود خواست تا زیر چند درخت کهنسال را بروبند و با رویهم گذاردن جهاز شتران منبرى بلند برافرازند، سپس بر فراز منبر برآمد و خطبه اى بدین شرح ایراد کرد:

"ستایش مخصوص خداوند است از او کمک مى خواهیم و به او ایمان مى آوریم و بر او توکل مى کنیم و از شر نفس و بدى کردارمان به او پناه مى بریم ، خدایى که هدایت کننده اى نیست آنکه رااو گمراه سازد و گمراه کننده اى نیست هر که را او هدایت کند گواهى مى دهم که معبودى جزخداى یگانه نیست و محمد بنده و فرستاده اوست."

"من پیش از شما به حوض کوثر مى رسم و شما در کناره حوض بر من وارد خواهید شد،حوضى که عرض آن به اندازه فاصله صنعا تا بصرى است ، و در آن جامهایى است از نقره به شماره ستارگان، حال بنگرید که پس از من با دو میراث گرانبها چگونه رفتار مى کنید."

مردى از میان جمعیت فریاد برآورد: یا رسول اللّه ! آن دو چیز گرانبها چیست ؟

فرمود: یکى از آن دو که بزرگتر است ، کتاب خداست یک طرفش در دست خدا و طرف دیگرش به دست شماست ، پس آن را محکم نگه دارید تا گمراه نشوید و دیگرى که کوچکتر است ، عترت و خاندان من است و خداى نیکى کننده آگاه به من خبر داده است که این دو هرگز از هم جدا نمى شوند، تا در لب حوض در قیامت به من رسند من هم از خدا همین را خواسته ام، پس شما ازآنها پیشى نگیرید که هلاک مى شوید و از آنها وا نمانید که هلاک مى شوید."

سپس دست على (ع )را گرفت و بلند کرد، آنگاه فرمود: اى مردم! چه کسى نسبت به مؤمنان از خود ایشان سزاوارتر است ؟

گفتند: خدا و رسولش بهتر مى دانند.

فرمود: خدا مولا و سرپرست من است و من مولا و سرپرست مؤمنانم و من نسبت به مؤمنین ازخود ایشان سزاوارترم پس هر کس من مولا و سرپرست اویم ، على مولا و سرپرست اوست." این جمله را سه بار تکرار کرد.

سپس گفت : "خداوندا! دوستى کن با هر کس که با على دوستى کند، و دشمنى کن با هر کس که على را دشمنى کند، دوست بدار هر کس که على را دوست مى دارد، و دشمن دار هر کس او رادشمن مى دارد، یارى کن هر کس را که یاریش کند و بى یاور بگذار هر کس تنهایش گذاردو حق را همواره با على بدار هر طرف که باشد .

اى مردم باید حاضران، این پیام را به غایبان برسانند."

چون خطبه نبوى به پایان رسید امین وحى براى بار دوم نازل شد و او را به این پیام مفتخر ساخت:

"امروز دین شما را کامل کردم و نعمتم را بر شما تمام کردم و راضى شدم که اسلام دین شما باشد (اسلام را به عنوان دین براى شما پسندیدم)"

پیامبر اکرم(ص) پس از دریافت این پیام مسرت بخش ، فرمود:"اللّه اکبر! که دین کامل و نعمت تمام گشت و پروردگارم به رسالت من و ولایت على بعد از من راضى شد" .

kashan.ir, aviny.com

آیین همسرداری در احادیث اسلامی

چشمان امید ما می گوید که این «حدیث گزینی »

 مطبوعتان می آید ومقبولتان می افتد;اما«خواجه شیراز»

 نیز چه در سفته است که گفته است:

صالح و طالح متاع خویش نمودند

تا که قبول افتد که در نظر آید

اخلاق شوهر نسبت به همسر اظهار محبت بیشتر:

ایمان بیشتر

1- پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند:

«کلما ازداد العبد ایمانا ازداد حبا للنسآء

۱- هر چه ایمان بنده زیاد شود، محبت [وی] به

زن ها نیز زیاد می شود .»

دوستدار اهل بیت علیهم السلام دوستدار همسر است

2- امام صادق علیه السلام می فرمایند:

«کل من اشتد لنا حبا اشتد للنساء حبا

(2) ; هر کس بیشتر دوستدار ما (خاندان عصمت و طهارت)

 باشد، به زن ها (همسرش) نیز بیشتردوستی می کند .»

صفای زندگی اینجاست، اینجا

3- حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام می فرمایند:

«فدارها علی کل حال واحسن الصحبة لها فیصفو عیشک

 (3) ; همیشه با همسرت مدارا کن، و با او به نیکی

همنشینی کن تا زندگیت باصفا شود .»

از تکبر و خشونت بپرهیز

4- پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند:

«خیر الرجال من امتی الذین لایتطاولون علی اهلیهم و

 یحنون علیهم ولا یظلمونهم

 (4) ; بهترین مردان امت من، آن کسانی هستند که نسبت

 به خانواده خود خشن و متکبر نباشند و بر آنان ترحم و

 نوازش کنند و به آنان آزار نرسانند .»

سیلی، هرگز!

5- پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند:

«فای رجل لطم امراته لطمة، امرالله عزوجل مالک خازن

 النیران فیلطمه علی حر وجهه سبعین لطمة فی نار جهنم

(5) ; هر کس به صورت زنش سیلی بزند، خداوند به آتشبان

 جهنم دستور می دهد تا در آتش جهنم هفتاد سیلی بر صورت

 او بزند .»

من تو را دوست دارم

6- پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند:

«قول الرجل للمراة انی احبک لا یذهب من قلبها ابدا

(6) ; این گفتار مرد به همسرش که «من تو را دوست دارم »

 ، هرگز از قلب زن بیرون نمی رود.»

تامین سعادت دینی و دنیایی همسر

7- پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند:

«للمراة علی زوجها ان یشبع بطنها، و یکسو ظهرها،

 ویعلمها الصلاة والصوم والزکاة ان کان فی مالها حق،

 ولاتخالفه فی ذلک

(7) ; حق زن بر شوهرش این است که او را سیر کند،

 لباس بپوشاند، نماز و روزه و زکات را - اگر در مال

 زن حق زکاتی است - به او یاد دهد، و زن نیز در

این کارها با او مخالفت نورزد .»

این هم جهاد در راه خداست

8- امام رضا علیه السلام می فرمایند:

«الکآد علی عیاله من حل کالمجاهد فی سبیل الله

(8) ; کسی که ازراه حلال برای تامین رفاه خانواده اش تلاش

 می کند، همچون مجاهدی است که در راه خدا جهاد می کند .»

آیا هدیه هم می خری؟

9- پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند:

«من دخل السوق فاشتری تحفة فحملها الی عیاله کان

کحامل صدقة الی قوم محاویج ولیبدا بالاناث قبل الذکور

 فان من فرح ابنته فکانما اعتق رقبة من ولد اسماعیل

ومن اقر بعین ابن فکانما بکی من خشیة الله ومن بکی من

 خشیة الله ادخله الله جنات النعیم

(9) ; هر کس به بازار رود و هدیه ای برای خانواده اش

 بخرد و ببرد، [پاداش او ] مانند کسی است که برای نیازمندان

 صدقه می برد [ . و هنگامی که هدیه را به خانه می برد]،

 باید، قبل از پسران، به دختران بدهد، زیرا کسی که دخترش

 را شادمان کند، مانند کسی است که یک بنده از فرزندان اسماعیل

 را آزاد کرده است . و هر کس [با دادن هدیه ای ] چشم پسری

را روشن کند، گویا از ترس خدا گریسته است و هر کس از

 ترس خدا بگرید، خداوند او را داخل نعمت های بهشت کند .»

بازار و خرید گوشت

10- امام سجاد علیه السلام می فرمایند:

«لان ادخل السوق ومعی درهم ابتاع به لحما لعیالی

 وقد قرموا الیه احب الی من ان اعتق نسمة

 (10) ; برای من به بازار رفتن و خرید یک درهم گوشت

 برای خانواده ام که میل به گوشت دارند، از بنده آزاد

کردن دوست داشتنی تر است .»

سوغاتی را فراموش نکن

11- امام صادق علیه السلام می فرمایند:

«اذا سافر احدکم فقدم من سفره فلیات اهله بما تیسر

(11) ; هرگاه یکی از شما به مسافرت رود و سپس از

 سفر برگردد، پس باید برای خانواده خود به اندازه ای

 که توانایی دارد سوغاتی بیاورد .»

برای او آرایش می کنی؟

12- امام باقر علیه السلام می فرمایند:

«النسآء یحببن ان یرین الرجل فی مثل ما یحب

 الرجل ان یری فیه النسآء من الزینة

(12) ; همان گونه که مردان دوست دارند زینت و آرایش

 را در زنانشان ببینند، زنان نیز دوست دارند زینت

 و آرایش را در مردانشان ببینند .»

خانه را گرم نگه دار

13- امام رضا علیه السلام می فرمایند:

«بنبغی للمؤمن ان ینقص من قوت عیاله

فی الشتآء ویزید فی وقودهم

 (13) ; سزاوار است که مؤمن در زمستان از خوراک

خانواده اش کم کند، و بر [چوب و زغال و] وسیله

 گرم کننده آنان بیفزاید .»

شاد ساختن خانواده در مناسبت های فرخنده

14- راوی می گوید به امام صادق علیه السلام عرض کردم:

 

 حق زن بر شوهرش چیست؟ حضرت فرمودند:

«. . . ولاتکون فاکهة عامة الا اطعم عیاله منها ولایدع

 ان یکون للعید عندهم فضل فی الطعام وان یسنی لهم فی

 ذلک شی ء ما لم یسن لهم فی سآئر الایام

 (14) ; . . . هر میوه ای که همه مردم از آن می خورند،

 باید به خانواده اش بخوراند و در روزهای عید خوراک

 آنان را افزایش دهد، و چیزهایی برای آنان فراهم کند که

در روزهای دیگر فراهم نمی کرده است .»

تهمت و سوء ظن هرگز

15- امام صادق علیه السلام می فرمایند:

«لا تقذفوا نسآءکم فان فی قذفهن ندامة طویلة وعقوبة شدیدة

 (15) ; به زنان خود تهمت نزنید [و نسبت ناروا ندهید]،

 زیرا در این کار، [برای شما] پشیمانی طولانی و کیفر

سختی خواهد بود .»

خدا کند تو بیایی

16- پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند:

«هلک بذی المروة ان یبیت الرجل عن منزله

بالمصر الذی فیه اهله

(16) ; از جوانمردی دور است که [مردی] در شهری

که خانواده اش هستند باشد، ولی درغیرخانه خود بخوابد .»

آداب ورود به خانه

17- امام صادق علیه السلام می فرمایند:

«یسلم الرجل اذا دخل علی اهله واذا دخل یضرب بنعلیه

 ویتنحنح یصنع ذلک حتی یؤذنهم انه قد جآء حتی لا یری

 شیئا یکرهه

 (17) ; هنگامی که مرد با خانواده اش برخورد

 می کند، [به آنان] سلام کند و هنگام ورود با صدای

 کفش و با سرفه کردن، خانواده اش را از آمدن خود با

خبر کند، تا اینکه چیزی نبیند که او را ناخوش آید .»

در کنار همسر نشستن

18- پیامبر عزیز اسلام صلی الله علیه و آله می فرمایند:

«جلوس المرء عند عیاله احب الی الله تعالی من

اعتکاف فی مسجدی هذا

 (18) ; نشستن مرد در کنار خانواده اش، نزد خدای بزرگ

دوست داشتنی تر از اعتکاف [و نشستن] در این مسجد

من است .»

تا کنون لقمه در دهانش گذاشته ای؟

19- پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند:

«ان الرجل لیؤجر فی رفع اللقمة الی فی امراته

 (19) ; مرد در برابر لقمه ای که دردهان زنش می گذارد

 پاداش می برد .»

کتک نزن، فریاد نکش!

20- پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله به یکی از زنان

 درباره حق زن بر شوهرش می فرمایند:

«حقک علیه ان یطعمک مما یاکل ویکسوک مما

 یلبس ولا یلطم ولا یصیح فی وجهک

(20) ; حق تو بر شوهرت این است که از آنچه خود می خورد

 به تو غذا دهد، و از آنچه خود می پوشد تو را نیز بپوشاند، و

به روی تو سیلی نزند و فریاد نکشد .»

اخلاق زن نسبت به همسر زیور اطاعت به گردن آویز

21- پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند:

«ان للرجل حقا علی امراته اذا دعاها ترضیه واذا امرها

 (21) لا تعصیه ولا تجاوبه بالخلاف ولا تخالفه

(22) ; مرد حقی بر زنش دارد [و آن حق این است که]

چنانچه او را صدا زند پاسخ دهد، و هنگامی که او را

 دستوری دهد سرپیچی نکند و پاسخ مخالف ندهد

 و با او مخالفت نورزد .»

باران عشق و محبت

22- امام رضا علیه السلام می فرمایند:

«اعلم ان النسآء شتی فمنهن الغنیمة والغرامة و

هی المتحببة لزوجها والعاشقة له ..

. (23) ; بدان که زنان گوناگونند، برخی از آنان

 دستاوردی گرانبها و تاوان [رنج های آدمی] هستند

 و این زن کسی است که به شوهرش محبت می کند

و عاشق اوست .»

رضایت و شفاعت

23- امام باقر علیه السلام می فرمایند:

«لا شفیع للمراة انجح عند ربها من رضا زوجها

 (24) ; برای زن هیچ شفیعی نزد پروردگارش به اندازه

 رضایت شوهرش سودمندتر نیست .»

عطر مهر و محبت

24- پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند:

«للرجل علی المراة ان تلزم بیته وتودده وتحبه وتشفقه

 وتجتنب سخطه وتتبع مرضاته وتوفی بعهده ووعده

(25) ; حق مرد بر زن این است که [زن] ملازم خانه

 او باشد، و به شوهرش دوستی و محبت و دلسوزی کند،

 و از خشم وی دوری گزیند، و آنچه را مورد رضایت اوست

 انجام دهد، و به پیمان و وعده وی وفادار باشد .»

سرانجام ناسپاسی

25- امام صادق علیه السلام می فرمایند:

«ایما امراة قالت لزوجها: ما رایت قط من

 وجهک خیرا فقد حبط عملها

(26) ; هر زنی به شوهرش بگوید: من از تو هرگز

 خیری ندیدم، [ثواب] کارش از بین می رود .»

لجبازی هرگز

26- پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند:

«خیر نسائکم الودود الولود المؤاتیة وشرها اللجوج

 (27) ; بهترین زنانتان زنی است که با محبت، فرزندآور

 و سازگار باشد، و بدترین آنان زنی است که لجباز باشد .»

خشمگین کردن شوهر هرگز

27- پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند:

«طوبی لامراة رضی عنها زوجها

 (28) ; خوشا به حال زنی که شوهرش از او راضی باشد .»

اذیت نکن

28- پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند:

«من کان له امراة تؤذیه لم یقبل الله صلاتها ولا حسنة من

 عملها حتی تعینه وترضیه وان صامت الدهر وقامت

 واعتقت الرقاب وانفقت الاموال فی سبیل الله وکانت اول

 من ترد النار ثم قال: وعلی الرجل مثل ذلک الوزر

والعذاب اذا کان لها مؤذیا ظالما

 (29) ; کسی که زنی دارد که [آن زن] به او آزار می رساند،

 خداوند نماز و کارهای نیک زن را نمی پذیرد تا اینکه به مرد

 کمک و او را راضی کند، اگر چه این زن تمام عمر را روزه

بگیرد و نماز بخواند و بندگان را آزاد و دارایی [اش] را

 در راه خدا انفاق کند . و این زن نخستین کسی است که وارد

 آتش جهنم می شود . سپس حضرت فرمودند: مرد نیز چنین گناه

 و عذابی دارد اگر زنش را آزار رساند و [به او] ستم کند .»

چگونه می توانی او را غمگین ببینی؟

29- امام صادق علیه السلام می فرمایند:

«. . . سعیدة سعیدة امراة تکرم زوجها ولا

تؤذیه وتطیعه فی جمیع احواله

 (30) ; خوشا به سعادت و خوشا به سعادت آن زنی

 باد که شوهرش را بزرگ دارد و به او آزار

 نرساند و همیشه از شوهرش فرمانبری کند .»

چشمداشت بجا و منطقی

30- پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند:

«لا یحل للمراة ان تتکلف زوجها فوق طاقته

 (31) ; برای زن جایز نیست که شوهرش را

 به بیش از توانایی اش مجبور کند .»

مهمان، با اجازه شوهر

31- پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند:

«ایها الناس ان لنسآءکم علیکم حقا ولکم علیهن

حقا حقکم علیهن [ . . . ان ] لا یدخلن احدا تکرهونه

 بیوتکم الا باذنکم

 (32) ; مردم! زن های شما بر شما حقی دارند و شما

هم بر آنان حقی دارید . حق شما بر آنان این است

 که کسی را که شما رضایت ندارید، بدون اجازه

به منزلتان وارد نکنند .»

هم به استقبالش برو و هم او را بدرقه کن

32- مردی خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد

 و عرض کرد: همسری دارم که هرگاه وارد خانه می شوم

 به استقبالم می آید، و چون از خانه بیرون می روم بدرقه ام

 می کند و زمانی که مرا اندوهگین می بیند می گوید: اگر

 برای رزق و روزی [و مخارج زندگی ] غصه می خوری،

 بدان که خداوند آن را به عهده گرفته است و اگر برای آخرت

خود غصه می خوری، خدا اندوهت را زیاد کند [و بیشتر به

فکر آخرت باشی . ] رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند:

 «ان لله عمالا و هذه من عماله لها نصف اجر الشهید

 (33) ; برای خدا کارگزارانی [در روی زمین] است و این

زن یکی از کارگزاران خداست که پاداش او برابر با نیمی از

 پاداش شهید است .»

در این کارها نیز به او کمک کن

33- پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند:

«ایما امراة اعانت زوجها علی الحج والجهاد او

طلب العلم اعطاها الله من الثواب ما یعطی امراة

 ایوب علیه السلام

 (34) ; هر زنی که در حج و جهاد و دانش اندوزی به

 شوهرش کمک کند، خداوند آن پاداشی را که به زن

حضرت ایوب علیه السلام داده است، به او می دهد .»

شهری در بهشت خدا

34- امام صادق علیه السلام می فرمایند:

«ما من امراة تسقی زوجها شربة من مآء الا کان خیرا لها

من عبادة سنة صیام نهارها وقیام لیلها ویبنی الله لها بکل

شربة تسقی زوجها مدینة فی الجنة وغفر لها ستین خطیئة

 (35) ; هر زنی که به شوهرش مقداری آب دهد، برای او بهتر

 از عبادت یک سال است که روزهایش روزه باشد و شب هایش

 عبادت کند . و خداوند به جای هر مقدار آبی که به شوهرش

بنوشاند، شهری در بهشت برایش می سازد و شصت گناهش

 را می آمرزد .»

تامین امنیت روانی همسر

35- پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند:

«حق الرجل علی المراة انارة السراج واصلاح الطعام و

ان تستقبله عند باب بیتها فترحب وان تقدم الیه الطست

والمندیل وان توضئه وان لاتمنعه نفسهآ الا من علة

 (36) ; حق مرد بر زن این است که چراغ خانه را روشن

سازد; غذای مطبوع فراهم کند; و تا در خانه اش به پیشواز

 او برود و به او خوشامد بگوید; و تشت آب و حوله را برای

 او آماده کند و دست های او را بشوید; و بدون دلیل

(عذر شرعی) مانع شوهر نسبت به نفس خودش نشود .»

رحمت خدا از آن کدبانویان است

36- امام صادق علیه السلام از پیامبر عزیز خدا

صلی الله علیه و آله روایت می کند:

«ایما امراة دفعت من بیت زوجها شیئا من موضع

 الی موضع ترید به صلاحا نظر الله الیها ومن نظر

 الله الیه لم یعذبه

 (37) ; هر زنی که در خانه شوهرش چیزی را برای

 سامان دادن وضع خانه جابه جا کند، خداوند نظر

 [رحمت] به او می کند . و هر کس مورد نظر [رحمت]

خدا قرار گیرد، خدا عذابش نمی کند .»

خوشبوترین عطر، زیباترین لباس، نیکوترین زینت

37- پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله درباره حق شوهر

 بر زن می فرمایند: «علیها ان تطیب باطیب طیبها وتلبس

 احسن ثیابها وتزین باحسن زینتها

 (38) ; بر زن است که [برای شوهرش ] خوشبوترین

 عطرهایش را بزند و قشنگترین لباس هایش را بپوشد،

 و از زیباترین زینت هایش استفاده کند .»

هنر آشپزی

38- امام صادق علیه السلام می فرمایند:

«خیر نسآءکم الطیبة الریح الطیبة الطبیخ التی

اذا انفقت انفقت بمعروف وان امسکت امسکت

بمعروف فتلک عامل من عمال الله وعامل الله

 لایخیب ولایندم

(39) ; بهترین زنان شما زنی است که دارای بویی

خوش و دست پختی خوب باشد . هنگامی که خرج

می کند، بجا خرج کند، و هنگامی که خرج نمی کند

 بجا از خرج کردن خودداری ورزد . چنین زنی

 کارگزاری از کارگزاران خداست و کارگزار خدا نه

ناامید می شود و نه پشیمان .»

آرایش فقط برای شوهر

39- پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند:

«ان من خیر نسآءکم . . . المتبرجة من زوجها

 الحصان عن غیره

(40) ; بهترین زنان شما آن زنی است که برای

 شوهرش آرایش و زینت می کند، اما از بیگانگان خود

 را می پوشاند .»

از تو سپاسگزارم

40- امام صادق علیه السلام می فرمایند:

«خیر نسآءکم التی ان اعطیت شکرت

 وان منعت رضیت

 (41) ; بهترین زنان شما آن زنی است که چون به

 او چیزی داده شود، سپاسگزاری کند و اگر به او

 چیزی داده نشود راضی باشد .»

شب نیمه شعبان

  سلام عزیزم. نظر یادت نره

 

 

 

سخنى درباره نیمه شعبان

بر گرفته از کتاب حضرت مهدى علیه السلام فروغ تابان ولایت

مؤ لف محمد محمدى اشتهاردى


شیخ حر عاملى رحمه اللّه از بزرگان اصحاب نقل مى کند که امام صادق علیه السلام فرمود

((شبى که حضرت قائم (عج ) در آن متولد شد، هیچ نوزادى در آن شب متولد نمى شود مگر اینکه مؤ من خواهد شد، و اگر در سرزمین کفر متولد گردد، خداوند او را به برکت امام مهدى (عج ) به سوى ایمان منتقل مى سازد.))(5) در نیمه شعبان زیارت حضرت امام حسین علیه السلام و همچنین زیارت امام زمان علیه السلام مستحب است ، امام صادق علیه السلام فرمود

((شب نیمه شعبان بهترین شب بعد از شب قدر است و خواندن دو رکعت نماز در شب نیمه شعبان بعد از نماز عشاء مستحب است ، در رکعت اول بعد از حمد، سوره کافرون و در رکعت دوم بعد از حمد سوره توحید خوانده شود)).(6) غسل و شب زنده دارى و عبادت در این شب بخصوص فضائل بسیار دارد، این شب در نزد خدا چنین مقامى دارد که ولایت با سعادت امام زمان علیه السلام در سحرگاه این شب واقع شده و بر عظمت و رونق آن افزوده . ضمنا روایاتى آمده که نیمه شعبان همان شب قدر و تقسیم ارزاق و عمرها است ، و در بعضى از این روایات است شب نیمه شعبان شب امامان علیهم السلام است و شب قدر شب رسول خدا صلى اللّه علیه و آله است . از جمله فضائل این شب اینکه ، از شبهاى مخصوص زیارت امام حسین علیه السلام است که صد هزار پیامبر (صلواة اللّه علیهم ) آن حضرت را در این شب زیارت مى کنند. از نمازهاى مستحبى که در این شب وارد شده دو رکعت نماز است که در هر رکعت بعد از حمد صد بار سوره توحید خوانده مى شود. نقل شده

رسول اکرم صلى اللّه علیه و آله فرمود

شب نیمه شعبان در خواب دیدم جبرئیل بر من نازل شد و فرمود

اى محمد

اى محمد صلى اللّه علیه و آله و سلم در چنین شبى خوابیده اى ؟ گفتم

این شب چه شبى است ؟ فرمود

شب نیمه شعبان است برخیز، مرا بلند کرد و به بقیع برد، و سپس ‍ فرمود

سرت را بلند کن زیرا در این شبها درهاى رحمت خدا در آسمان بروى بندگان باز است ، همچنین در رضوان ، در آمرزش ، در فضل ، در توبه ، در نعمت ، در جود و سخاوت ، در احسان باز است ، خداوند به عدد پشمها و موهاى چرندگان در این شب گنهکاران را آزاد مى کند، پایان عمرها در این شب ، تعیین مى گردد، رزق هاى یکسال در این شب تقسیم مى شود و حوادث یکسال در این شب معین مى گردد. اى محمد! کسى که این شب را با تکبیر و تسبیح و تهلیل و دعا و نماز و قرائت قرآن و اطاعت و خضوع و استغفار بسر برد، بهشت منزل و سراى او است ، و خداوند گناهان گذشته و آینده اش را مى آمرزد... اى محمد صلى اللّه علیه و آله و سلم این شب را احیاءدار و به امت خود دستور بده آنها نیز این شب را احیاء بدارند، و با عمل به سوى خدا تقرب جویند، چرا که این شب شبى شریف است . از اعمال این شب ، خواندن دعاى کمیل در سجده است روایت شده که کمیل گوید دیدم على علیه السلام این دعا را در شب نیمه شعبان در سجده خواندند. در مورد زیارت امام حسین علیه السلام در این شب بخصوص در صورت امکان در کنار قبرش ، آمده هر که بشناسد امام حسین علیه السلام را و شهادت او و هدف شهادتش را که موجب نجات امت گردید و وسیله و راهگشائى براى رسیدن به فوز عظیم شد (خلاصه اینکه عبادتش در این شب از روى توجه و علاقه و معرفت خاص باشد) آنگونه خویشتن را در برابر خدا خاضع نماید که شایستگى آن را دارا مى باشد و نیز از خدا خواسته هاى شرعیش را تقاضا کند 

 

 

 

 

اسلام کامل ترین دین، خاتمیت و دلایل آن

اسلام کاملترین دین

     پرسش۱ : چرا اسلام کاملترین و بهترین دین خداوند است ؟

پاسخ : کامل بودن

دین کامل و تمام ، یعنى مجموعه اى از قوانین الهى براى بشر تا روز قیامت که : ۱. انسان  را به  هدف نهایى برساند ; ۲. به خارج از خودش (سایر مکاتب ) احتیاج نداشته  باشد .

ادیان  الهى ، بنا به  نیاز امت ها و تناسب محیط زندگانى با هم مختلف بوده ، هر دینى تکمیل شده دین قبلى است و چون اسلام ، آخرین دین الهى است ، تمام نیازمندى هاى بشر را براى هدایت و سعادت دارد .

بشر در دوران  زندگى خود یک رشته  نیازمندى هاى اصیل و ثابتى دارد و نیز در میان  شئون  زندگى بشر ، مانند قوانین طبیعت ، واقعیت هایى هست که  گذشتِ زمان  از اصالت آن ها نمى کاهد ; زیرا واقعیت ، همیشه  واقعیت است . اساس دین اسلام بر این حقایق نهاده شده و قوانین آن  بر پایه  احتیاجات تکوینى و فطرى انسانى مستقر گردیده است . بعضى از این قوانین ثابت است و برخى دیگر نیز متغیر و بنابه  مصلحت روز از احکام کلى دین استنباط مى شود ، در نتیجه  ، چون تمامى نیازمندى هاى بشر براى هدایت و سعادت ، در دین اسلام وجود دارد ، مى توان  گفت که  دینِ اسلام دین کاملى است .

آیه شریفه «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِى ; (مائدة ، 3) امروز دین شما را کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم .» ، به  این معناست که  پیامبر(صلى الله علیه وآله) با استفاده از نیروى وحى ، آخرین مرحله کمال را با تمام شرایط و خصوصیات در اختیار بشرِ حق جو قرار داده و موانع کار را نیز از سر راه آن ها برداشته  ، به  طورى که  دیگر هیچ نقصى تا قیامت براى راهنمایى انسان  باقى نمانده است : «وَتَمَّتْ کَلِمَتُ رَبِّکَ صِدْقًا وَعَدْلاً لاَّ مُبَدِّلَ لِکَلِمَـتِهِ ; (انعام ، ۱۱۵) و کلام پروردگار تو ، با صدق و عدل به  حد تمام رسید ; هیچ کس نمى تواند کلمات او را دگرگون  سازد .»•

ب ) همگانى بودن  دین اسلام :

برخى از دلایل همگانى بودن  دین اسلام عبارتند از:

۱ . دین اسلام بر اساس فطرت انسان ها پایه گذارى شده و چون  فطرت در همه  انسان ها مشترک است ، پس اسلام همگانى است ; چنان که  قرآن  کریم مى فرماید: «فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِى فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا لاَ تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ.. . ; (روم ، 30) پس روى خود را متوجه آیین پروردگار کن ! این فطرتى است که خداوند انسان ها را بر آن  آفریده ; دگرگونى در آفرینش الهى نیست .» نتیجه  ، این که  دین همگانى است .

۲ . دین که  همان  مجموعه آیات الهى در قرآن  است ، به  «نور» (مائده ، 15) ، «کتاب مبین » (حجر ، 1) و «برهان » (نساء ، ۱۷۴) تعبیر شده است . این نور براى همه  افراد بشر لازم و مفید است ; پس دین اسلام همگانى است ; چنان که  خداوند مى فرماید «وَ مَا هِىَ إِلاَّ ذِکْرَى لِلْبَشَرِ» (مدثر ، 31) ; «وَ مَا هُوَ إِلاَّ ذِکْرٌ لِّلْعَــلَمِینَ ; (قلم ، 52) و اختصاصى به  عصرى خاص و یا نژادى ویژه ندارد» ; «وَ مَآ أَرْسَلْنَـکَ إِلاَّ کَآفَّةً لِّلنَّاسِ» . (سبأ ، 28)

۳. قلمرو انذار پیامبر نیز همه  افراد بشرند: «تَبَارَکَ الَّذِى نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَى عَبْدِهِ لِیَکُونَ لِلْعَــلَمِینَ نَذِیرًا ; (فرقان ، 1) زوال ناپذیر و پر برکت است کسى که  قرآن  را بر بنده اش نازل کرد تا بیم دهنده جهانیان  باشد» ; «نذیراً للبشر ; نذیر براى بشر است .» (مدثر ، 36)

۴. دعوت و ترغیب دین از همه  انسان ها به  تدبّر و تفکر ، شاهد دیگرى بر جهانى بودن  آن  است : «أَفَلاَ یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْءَانَ ; (محمّد ، 24) چرا در قرآن  تدبّر نمى کنید» .

۵ . تَحدّى قرآن  تا قیامت و اعتراف جهانیان  به  عجز از آفریدن  اثرى همانند آن  ، دلیل دیگر بر جهانى بودن  دین است .

۶ . اهداف دین (تزکیه  ، تعلیم ، حکمت و تربیت ) براى هدایتِ همگان  است ; هر چند افراد لایق از آن  سود مى برند: «الـم * ذَ لِکَ الْـکِتَـبُ لاَ رَیْبَ فِیهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِینَ ; (بقره ، 1 ـ 2) (بزرگ است خداوندى که این کتاب عظیم را از حروف ساده الفبا به وجود آورد) آن  کتاب با عظمتى است که  شک در آن  راه ندارد و مایه هدایت پرهیزکاران  است .»

و.. . .•

۲ . ر .ک : تسنیم ، آیة الله جوادى آملى ، ج 1 ، ص 31 ـ 41 ، مرکز نشر اِسراء .

پرسش2: آیا درباره برترى پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله وسلم) غیر از مسأله خاتمیت، دلیل دیگرى از قرآن داریم؟

پاسخ: بى تردید پیامبران الهى در یک سطح نیستند و برخى بر دیگرى برترى دارند. «تِلکَ الرُّسُلُ فَضَّلنا بَعضَهُم عَلى بَعض; (بقره،253) برخى از پیامبران را بر برخى دیگر برترى بخشیدیم...»; «...وَ لَقَدْ فَضَّلْنَا بَعْضَ النَّبِیِّینَ عَلَى بَعْض...;(اسراء،55)...و در حقیقت، بعضى از پیامبران را بر بعضى برترى بخشیدیم...» و از پیامبران، پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) از همه برتر است. در حدیثى پیامبر گرامى(صلى الله علیه وآله وسلم)مى فرماید: خداوند 124 هزار پیامبر آفرید که من از همه آنان گرامى تر هستم در عین حال فخر و مباهاتى نمى کنم.•

دلایل فراوانى بر این برترى هست که به برخى اشاره مى شود:

1. خاتمیت; پیامبر اسلام خاتم پیامبران است. «مَّا کَانَ مُحَمَّدٌ أَبَآ أَحَد مِّن رِّجَالِکُمْ وَ لَـکِن رَّسُولَ اللَّهِ وَ خَاتَمَ النَّبِیِّینَ...;(احزاب،40) محمد پدر هیچ یک از مردان شما نیست. ولى فرستاده خدا و خاتم پیامبران است...»

2. شاهد بر همه پیامبران; هر پیامبرى در قیامت گواه امت خویش است، ولى پیامبر اسلام گواه بر همه پیامبران خواهد بود. «فَکَیْفَ إِذَا جِئْنَا مِن کُلِّ أُمَّةِم بِشَهِید وَجِئْنَا بِکَ عَلَى هَـؤُلاَءِ شَهِیدًا ;(نساء،41) پس چگونه است ]حال شان[ آن گاه که از امّتى گواهى آوریم، و تو را بر آنان گواه آوریم؟»

3. رحمت بر جهانیان; پیامبر اسلام رحمت براى همه جهانیان است. «وَ مَآ أَرْسَلْنَـکَ إِلاَّ رَحْمَةً لِّلْعَــلَمِینَ ;(انبیاء،107) و تو را جز رحمتى براى جهانیان نفرستادیم.»

4. بالا بودن درجات; برخى از مفسران گفته اند در آیه «تِلْکَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْض مِّنْهُم مَّن کَلَّمَ اللَّهُ وَرَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجَـت...;(بقره،253) مراد از «رَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجَـت; درجات بعضى از آنان را بالا برد» پیامبر اکرم است.•

1. بحارالانوار، علامه مجلسى، ج 11، ص 30.

2. ر.ک: المیزان، علامه طباطبایى، ج 2، ص 309، دفتر انتشارات اسلامى، قم .

پرسش 3 : چند دلیل براى خاتمیت پیامبراسلام(صلى الله علیه وآله) بیان کنید .

پاسخ : براى خاتمیت نبوت دلایل عقلى و نقلى وجود دارد . محور دلایل عقلى بر این است که چرا نبوت ، با پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله)خاتمه یافت ؟ در پاسخ پرسش 2 به آن اشاره خواهیم کرد .

دلایل نقلى :

آیات :

1 . «مَّا کَانَ مُحَمَّدٌ أَبَآ أَحَد مِّن رِّجَالِکُمْ وَ لَـکِن رَّسُولَ اللَّهِ وَ خَاتَمَ النَّبِیِّینَ وَ کَانَ اللَّهُ بِکُلِّ شَىْء عَلِیمًا ; (احزاب ، 40) محمّد ، پدر هیچ یک از مردان شما نبود ، ولى رسول خدا و خاتم و آخرین پیامبران است و خداوند بر هر چیز آگاه است .»

این آیه شریفه به خاتمیت نبوت تصریح دارد .

2 . «وَأُوحِىَ إِلَىَّ هَـذَا الْقُرْءَانُ لاُِنذِرَکُم بِهِ وَمَن بَلَغَ ; (انعام ، 19) این قرآن بر من وحى شده تا شما و تمام کسانى را که این قرآن به آن ها مى رسد ، انذار کنم .» از آمدن ضمیر «کم » که براى مخاطبان و جمله «و من بلغ » که شامل غایبان است (یعنى تا قیامت ) فهمیده مى شود که قرآن ، عمومى ، ابدى و جهانى است و دیگر وحى نازل نخواهد شد . لازمه انقطاع وحى ، (به این شکل ) ختم نبوت است . آیات دیگرى نیز در این زمینه وجود دارد .•

روایات :

1 . امام صادق(علیه السلام) مى فرماید : «خداوند متعال ، محمد(صلى الله علیه وآله) را مبعوث گردانید ; پس به او سلسله پیامبران را ختم نمود و بعد از او پیامبرى نیست ; و بر آن جناب کتابى نازل فرمود ; پس به آن کتاب ، کتب را ختم فرمود ; پس کتابى بعد از کتاب آن حضرت نیست .»•

2 . پیامبراسلام(صلى الله علیه وآله) در حدیث معروف و متواتر منزلت ، خطاب به حضرت على(علیه السلام) مى فرماید :

«آیا راضى نیستى که نسبت به من ، همانند هارون نسبت به موسى باشى ، جز این که پیامبرى بعد از من نخواهد بود ؟»•

3 . حضرت على(علیه السلام) مى فرماید : «خداوند ، پیامبر را پس از دوران فترت ، بعد از پیامبران گذشته فرستاد ، .. . و به وسیله او سلسله نبوت را تکمیل کرده ، وحى را با او ختم نمود .»•

این احادیث و روایات فراوان دیگرى با پیامى روشن به خاتمیت نبوتِ پیامبراسلام(صلى الله علیه وآله) تصریح کرده است .

1 . المیزان ، علامه طباطبایى(رحمه الله) ، ترجمه موسوى همدانى ، ج 7 ، ص 58 ـ 59 ،

2 . وسایل الشیعه ، شیخ حر عاملى ، ج 18 ، ص 147 ، ح 62 ، مکتبة الاسلامیة .

3. بحارالانوار ، علامه مجلسى(رحمه الله) ، ج 21 ، ص 208 .

4 . نهج البلاغه ، سید رضى(رحمه الله) ، شرح شیخ محمّد عبده ، ص 307 ، دارالبلاغه ،

پرسش 5 : آیا دلیلى در قرآن وجود دارد که ثابت کند ، ادعاى قرآن در خاتمیت صحیح است ; یعنى این ادعاى قرآن از خود قرآن دلیلى هم دارد ؟ با همه رشد افکار بشرى آیا باز هم قرآن جوابگو مى باشد ؟

پاسخ : دلایل نقلى بر خاتمیت در قرآن و روایات بسیار است . یک دسته آیات دلالت مى کند که هدف همه ادیان واحد بوده که با گذشت زمان کامل شده است : «وَتَمَّتْ کَلِمَتُ رَبِّکَ صِدْقًا وَعَدْلاً لاَّ مُبَدِّلَ لِکَلِمَـتِهِ... ; (انعام ، 115) و سخن پروردگارت به راستى و داد ، سرانجام گرفته است و هیچ تغییردهنده اى براى کلمات او نیست .. .» .

دسته دیگر آیات ، مربوط به خاتمیت نبوت و وحى است : «.. .وَ لَـکِن رَّسُولَ اللَّهِ وَ خَاتَمَ النَّبِیِّینَ... ; (احزاب ، 40) .. . ولى فرستاده خدا و خاتم پیامبران است .. .» .

اگر فلسفه تجدید نبوت هاى «تبلیغى » و «تشریعى » سابق مشخص گردد ، مسئله خاتمیت ، روشن و شفاف مى شود .

برخى از علل تجدید نبوت ها عبارتند از :

1 . عدم رشد و بلوغ فکرى مردم و قادر نبودن آن ها به حفظ کتاب آسمانى ; به همین خاطر این کتب در معرض تحریف قرار گرفت ; ولى در زمان نزول قرآن که مقارن با پشت سرگذاشتن دوران کودکى بشر است ، این مشکل از بین رفت و از آن جا که قرآن بر خلاف سایر کتب آسمانى ، خود معجزه است و حفظ آن از سوى خداوند ضمانت شده است ، از تحریف مصون است .

2 . در دوره هاى پیش ، بشر به واسطه عدم بلوغ فکرى قادر نبود یک نقشه کلى براى مسیر خود دریافت کند ; به همین جهت لازم بود منزل به منزل کسانى او را راهنمایى کنند ; ولى این قدرت و بلوغ در دوره نزول قرآن حاصل گردید و باعث منتفى شدن یکى دیگر از علل تجدید نبوت شد .

3 . غالب پیامبران ، تبلیغى بودند ، بعد از ختم نبوت ، مأموریت تبلیغ به عهده امام معصوم و علماى صالح گذاشته شد و لزومى براى تجدید نبوت نبود .

4 . بشر با دریافت کلیات وحى که قرآن به او داده است ، از نظر رشد فکرى به جایى رسیده که مى تواند در پرتو اجتهاد ، کلیات وحى را تفسیر و توجیه نماید و در شرایط مختلفِ مکانى و متغیّر زمانى هر موردى را به اصل مربوط ارجاع دهد . و.. . .

پس معناى ختم نبوت ، این است که نیازِ به وحىِ جدید و تجدید نبوت رفع شده است ; ولى نیاز به دین و تعلیمات الهى همیشگى است ; که این مهم را دانشمندان دینى از طریق اجتهاد و استنباط انجام مى دهند و نیز با کمى دقت روشن خواهد شد که قرآن به عنوان مجموعه دین ، جواب گوى همه نیازهاى بشر ـ با همه رشد و بلوغى که دارد ـ خواهد بود ; چون اولا : مصادر تشریع ، غنى ، وسیع و از نوعى انعطاف بهره مند است : «وَ مَا جَعَلَ عَلَیْکُمْ فِى الدِّینِ مِنْ حَرَج ; (حج ، 78) .. . و در دین بر شما سختى قرار نداده است .. .» . ثانیاً : اسلام به واقعیات توجه دارد ; نه به صورت و شکل . اسلام ، به وسایل خاص یک عصر نظر ندارد ; بلکه روش و بیان کلیات متناسب با واقعیات را مطرح مى کند : مثلا در افزایش دادن قدرت نظامى مسلمانان مى فرماید : «وَأَعِدُّواْ لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّة... ; (انفال ، 60) و هرچه در توان دارید بسیج کنید.. .» که این اصل کلى ، همه اعصار را پوشش مى دهد .

در دیگر موارد نیز چنین است . بنابراین ، اسلام شریعتى کامل ، جامع و جاویدان است . براى رویدادها و مسائل متناسب هر زمان ، قوانین و اصول کلى دارد و راه به کارگیرى آن ها را اجتهاد مى داند . راه اجتهاد همیشگى است و پاسخ گوى نیازمندى هاى بشر ، متناسب با رشد افکار او در همه زمان هاست .

                                              برگرفته از:/golenarges110.blogfa.com

ماه شعبان

ماه شعبان، ماه هشتم از ماههای قمری، ماهی بسیار شریف و منسوب به رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم است.
پیامبر فرمود:«شعبان ماه من است و ماه رمضان ماه خدا. هر کس یک روز از ماه من را روزه بگیرد، من در قیامت شفیع او خواهم بود.»
پیامبر ماه شعبان را روزه می‌داشت و آن را به ماه رمضان وصل می‌کرد.

هنگامی که ماه شعبان فرا می رسید امام سجاد علیه السلام اصحاب خود را فرا می‌خواند و درباره فضیلت این ماه سخن گفت. آنگاه می‌فرمود:«هر کس برای محبت پیامبر و تقرب به خداوند، ماه شعبان را روزه بدارد، خداوند او را در روز قیامت مشمول کرامت خود می‌گرداند و بهشت را برای او لازم می شمارد.»

بر هر حال علاوه بر روزه که فضیلت بسیاری دارد، اعمال دیگری همچون نماز و اذکار و دعاها و استغفار نیز در این ماه وارد شده است که در کتاب شریف مفاتیح الجنان در فصل اعمال ماه شعبان ذکر شده است.
حوادث و وقایع تاریخی فراوانی نیز در ماه شعبان روی داده که مهمترین آن ولادت امام حسین و امام علی بن الحسین و امام مهدی و حضرت ابوالفضل علیهم السلام است.

منابع:
هدایة الانام الی وقایع الایام، محدث قمی، ص 108؛ مفاتیح الجنان، ص 279

ولادت

روایات مشهور در تاریخ ولادت حضرت امام حسین (ع)

مشهور آنست که ولادت آن حضرت در مدینه در سیم ماه شعبان بوده، و شیخ طوسی ره روایت کرده که بیرون آمد توقیع شریف به سوی قاسم بن علاء همدانی وکیل امام حسن عسگری علیه السلام که مولای ما حضرت حسین علیه السلام در روز پنجشنبه سیم ماه شعبان متولد شده پس آنروز را روزه‌دار و این دعا را بخوان:

اَلّلهُمَّ اِنّی اَسْئَلُکَ بِحَقِ الْمَوْلُودِ فی هذَا الَْیَوْم الخ.

و ابن شهر آشوب (ره) ذکر کرده که ولادت آن حضرت بعد از ده ماه و بیست روز از ولادت برادرش امام حسن علیه السلام بوده و آن روز سه شنبه یا پنجشنبه پنجم ماه شعبان سال چهارم از هجرت بوده، و فرموده روایت شده که مابین آن حضرت و برادرش فاصله نبوده، مگر به قدر مدت حمل و مدت حمل و شش ماه بوده است.

و سید بن طاوس و شیخ ابن نما و شیخ مفید در ارشاد نیز ولادت آن حضرت را در پنجم شعبان ذکر فرموده‌اند ، و شیخ مفید در مقنعه و شیخ در تهذیب و شهید در دروس آخر ماه ربیع الاول ذکر فرموده‌اند ، و به این قول درست می‌شود روایت کافی از حضرت صادق علیه السلام که مابین حسن و حسین علیهماالسلام طهری فاصله شده و مابین میلاد آن دو بزرگوار شش ماه و ده روز واقع شده و الله العالم.

 اختلاف مورخین شیعه و سنی در تاریخ ولادت امام حسین (ع)

مورخین شیعه و سنّی در ولادت امام(ع) اختلافاتی دارند که ولادت حضرت در چه روزی، چه ماهی و چه سالی بوده است؟ عدّه ای گفته اند امام حسین(ع) سوم یا پنجم شعبان یا پنجم جمادی الاول و یا آخر ربیع الاول سال سوم هجری متولد شده اند. و بالجمله اختلاف بسیار در باب روز ولادت آن حضرتست.

البته همگی بالاتفاق گفته اند امام در طول شش ماه و ده روز تولد یافته اند. چون شیرخوارگی دو سال (بیست و چهار ماه) طول می کشد حضرت صفیه (عمه پیامبر(ص) و على(ع)) می گوید: وقتی حسین(ع) تولد یافت، پیامبر(ع) فرمودند: عمه جان، فرزندم را بیاور. عرض کرد: هنوز پاکیزه اش نکرده ام. پیامبر فرمود: آیا تو میخواهی او را پاکیزه کنی؟ خداوند او را پاکیزه و مطهر به دنیا آورده است. سپس پیامبر(ص) گریه نمودند و فرمودند: خداوند لعنت کند مردمی را که کشندگان تو هستند. صفیه عرض کرد: کشندگان او چه کسانی هستند؟ فرمود: دنباله گروهی از نسل بنی امیه. سپس در گوش راست حضرت اذان و در گوش چپ حضرت اقامه قرائت نمودند.

 کیفیت ولادت امام حسین (ع)

شیخ طوسی (ره) و دیگران به سند معتبر از حضرت امام رضا علیه السلام نقل کرده‌اند که چون حضرت امام حسین علیه السلام متولد شد، حضرت رسول صلی الله علیه و آله اسماء بنت عمیس را فرمود که بیاور فرزند مرا ای اسماء، اسما گفت آن حضرت را در جامه سفیدی پیچیده به خدمت حضرت رسالت صلی الله علیه و آله بردم، حضرت او را گرفت و در دامن گذاشت و گوش راست و اذان در گوش چپش اقامه گفت،‌پس جبرئیل نازل شد و گفت: حق تعالی ترا سلام می‌رساند و می‌فرماید که چون علی علیه السلام نسبت به منزله هارون است نسبت به موسی (ع) پس او را به اسم پسر کوچک هارون نام کن که شبیر است و چون لغت تو عربی است او را حسین نام کن. پس حضرت رسول صلی الله علیه و آله او را بوسید و گریست و فرمود که ترا مصیبتی عظیم در پیش است، خداوندا لعنت کن کشنده او را. پس فرمود که ای اسماء این خبر را به فاطمه مگو.

چون روز هفتم شد حضرت رسول صلی الله علیه و آله فرمود که بیاور فرزند مرا چون او را به نزد آن حضرت بردم گوسفند سیاه و سفیدی از برای او عقیقه کرد که یک رانش را به قابله داد و سرش را تراشید و به وزن موی سرش نقره تصدق کرد و خلوق بر سرش مالید، پس او را بر دامن خود گذاشت و فرمود ای ابا عبدالله چه بسیار گران است بر من کشته شدن تو، پس بسیار گریست. اسماء گفت: پدر و مادرم فدای تو باد این چه خبر است که در روز اول ولادت گفتی و امروز نیز می‌فرمائی و گریه می کنی، حضرت فرمود که: می‌گریم بر این فرزند دلبند خود که گروهی کافر ستمکار از بنی امیه او را خواهند کشت، خدا نرساند به ایشان شفاعت مرا، خواهد کشت او را مردی که رخنه در دین من خواهد کرد و به خداوند عظیم کافر خواهد شد، پس گفت خداوندا سؤال می‌کنم از تو در حق این دو فرزندم آنچه را که سوال کردم ابراهیم در حق ذریت خود خداوندا تو دوست دار ایشان و دوست دار هر که دوست می‌دارد ایشان را و لعنت کن هر که ایشان را دشمن دارد لعنتی چندان که آسمان و زمین پر شود.

 ملکی بنام فطرس

شیخ صدوق و ابن قولویه و دیگران از حضرت صادق علیه السلام روایت کرده‌اند که چون حضرت امام حسین علیه السلام متولد شد حق تعالی جبرئیل را امر فرمود که نازل شود با هزار ملک برای آن تهنیت گوید حضرت رسول صلی الله علیه و آله را از جانب خداوند و از جانب خود، چون جبرئیل نازل می‌شد گذشت در جزیره از جزیره‌های دریا به ملکی که او را فطرس می‌گفتند و از حاملان عرش الهی بود.

وقتی حق تعالی او را امری فرموده بود و او کندی کرده بود پس حق تعالی بالش را در هم شکسته و او را در آن جزیره انداخته بود پس فطرس هفتصد سال در آنجا عبادت حق تعالی کرد تا روزی که حضرت امام حسین علیه السلام متولد شد.

و به روایتی حق تعالی او را مخیر گردانید میان عذاب دنیا و آخرت او عذاب دنیا را اختیار کرد پس حق تعالی او را معلق گردانید به مژگانهای هر دو چشم در آن جزیره و هیچ حیوانی از آنجا عبور نمی کرد و پیوسته از زیر او دود بدبوئی بلند می‌شد چون دید که جبرئیل با ملائکه فرود می‌آیند از جبرئیل پرسید که اراده کجا دارید؟ گفت چون حق تعالی نعمتی به محمد صلی الله علیه و آله کرامت فرموده است، مرا فرستاده است که او را مبارک باد بگویم، ملک گفت ای جبرئیل مرا نیز با خود ببر شاید که آن حضرت برای من دعا کند تا حق تعالی از من بگذرد. پس جبرئیل او را با خود برداشت و چون به خدمت حضرت رسالت صلی الله علیه و آله رسید تهنیت و تحیت گفت و شرح حال فطرس را به عرض رسانید. حضرت فرمود که به او بگو که خود را به این مولود مبارک بمالد و به مکان خود برگردد. فطرس خویشتن را به امام حسین مالید، بال برآورد و این کلمات را گفت و بالا رفت عرض کرد یا رسول الله همانا زود باشد که این مولود را امت تو شهید کنند و او را بر من به جهت این نعمتی که از او به من رسید مکافاتی است که هر که او را زیارت کند او را به حضرت حسین علیه السلام برسانم، و هر که بر او سلام کند من سلام او را برسانم، و هر که بر او صلوت بفرستد من صلوات او را به او می‌رسانم.

و موافق روایت دیگر چون فطرس به آسمان بالا رفت می‌گفت کیست مثل من و حال آنکه من آزاد کرده ی حسین بن علی و فاطمه و محمدم (علیهم السلام).

 مکیدن انگشت ابهام حضرت محمد (ص)

ابن شهر آشوب روایت کرده که هنگام ولادت امام حسین علیه السلام فاطمه علیها السلام مریضه شد و شیر در پستان مبارکش خشک گردید رسول خدا صلی الله علیه و آله مرضعی طلب کرد یافت نشد پس خود آن حصرت تشریف آورد به حجره فاطمه علیهاالسلام و انگشت ابهام خویش را در دهان حسین می‌گذاشت و او مییمکید. بعضی گفته‌اند که زبان مبارک را در دهان حسین علیه السلام می‌گذاشت و او را زقه می‌داد چنانکه مرغ جوجه خود را زقه می‌دهد تا چهل شبانه روز رزق حسین علیه السلام را حق تعالی از زبان پیغمبر صلی الله علیه و آله گردانیده بود، پس روئید گوشت حسین علیه السلام از گوشت پیغمبر صلی الله علیه و آله، و روایات به این مضمون بسیار است.

و در علل الشرایع روایت شده که حال امام حسین علیه السلام در شیر خوردن بدین منوال بود تا آنکه روئید گوشت او از گوشت پیغمبر صلی الله علیه و آله و شیر نیاشامید از فاطمه علیهاالسلام و نه از غیر فاطمه.

و شیخ کلینی در کافی از حضرت صادق علیه السلام روایت کرده که حسین علیه السلام از فاطمه علیهاالسلام و از زنی دیگر شیر نیاشامید او را به خدمت پیغمبر صلی الله علیه و آله می‌بردند حضرت ابهام مبارک را در دهان او می‌گذاشت و او می‌مکید و این مکیدن او را دو سه روز کافی بود. پس گوشت و خون حسین علیه السلام از گوشت و خون حضرت رسول صلی الله علیه و آله پیدا شد فرزندی جز عیسی بن مریم علیه السلام و حسین بن علی علیهاالسلام شش ماهه از مادر متولد نشد که بماند، و در بعضی از روایات به جای عیسی یحیی نام برده شده. عَرَبیّه: (قاتل سیّد بحر العلوم است)

لِلّهِ مُرْتَضِعٌ لَمْ یَرْتَضِعْ اَبَداً                     مِنْ ثَدْی اُنْثی وَ مِنْ طه مَراضِعُهُ

 برگرفته از کتاب منتهی الامال، تألیف حاج شیخ عباس قمی

ولادت حضرت ابالفضل العبّاس (ع)

" عباس بن علی بن ابی طالب علیه السلام" در سال 26 هجری متولد شد. مادرش ام البنین بود.
امام علی علیه السلام به برادرش، عقیل، که به انساب و اجداد اعراب آگاه بود، فرمود:« برای من زنی را انتخاب کن که فرزندانی شجاع بیاورد.»
عقیل فاطمه، دختر حزام بن خال ، را معرفی کرد و گفت:« در میان اعراب، شجاع تر از پدران او کسی را نمی شناسم.»
علی علیه السلام با او ازدواج کرد و اوّلین فرزندی که از ام البنین به دنیا آمد عباس علیه السلام بود که او را به سبب زیبایی چهره اش، قمر بنی هاشم لقب داده بودند. کنیه او ابوالفضل بود و ام البنین پس از او سه فرزند به نام های عبدالله بن علی و عثمان بن علی و جعفر بن علی به دنیا آورد.
عباس بن علی چهارده سال با پدرش امیرالمؤمنین و بقیه عمر خویش را در کنار دو برادرش زندگی کرد و هنگام شهادت سی و چهار سال از عمر شریفش گذشته بود. او در شجاعت بی نظیر بود و چنان بلندبالا بود که هنگامی که بر اسب سوار می شد، پای مبارکش به زمین می رسید.

نام : حسین

لقب : سید الشهداء

کنیه : ابو عبدالله

نام پدر : علی (ع)

نام مادر : فاطمه (س)

تاریخ ولادت : 3 شعبان

محل ولادت : مدینه

مدت امامت : 11 سال

مدت عمر : 57  سال

تاریخ شهادت : 10 محرم

علت شهادت : عدم بیعت با یزید

نام قاتل : شمر بن ذی الجوشن

محل دفن : کربلا معلی

 

 

امام حسین فرزند دومین امام علی و حضرت زهرا علیهم السلام است . آن حضرت در شهر مدینه به روز سوم شعبان  دیده به جهان گشود آن حضرت شش ماه و ده روز با برادر بزرگترش امام حسن (ع) فاصله سنی داشت و مراحل رشد و نمو خویش را  درمدت کمتر از هفت سال در مصاحبت با رسول (ص) و سی سال در کنار امیرالمومنین (ع) و ده سال با امام حسن (ع) گذراند.  و در سال 49 یا 50 هجری پس از شهادت مظلومانه امام حسن (ع)  امامت شیعیان را بر عهده گرفت .


امام حسین (ع)  در شکم مادر، کراماتی صادر شده که از آن جمله است:
1- فاطمه (س) از شکم خود صدای ذکر و تسبیح و تقدیس خدا را می‌شنید.
2- نور حسین (ع)  بر صورت و پیشانی فاطمه زهرا ( س)  ظاهر شده بود، به
گونه ای که پیامبر اکرم (ص) به او فرمود: «ای فاطمه، من در صورت تو نوری مشاهده می‌کنم. به زودی حجت و امامی برای مردم به‌دنیا می‌آوری
»

 

در روایت دیگری، فاطمه سلام الله علیها فرمود:

 « وقتی فرزندم حسین در شکمم بود، در تاریکی شب، نیازی به چراغ نداشتم.»

 

یکی از ویژگی‌های امام حسین ( ع )  این است که جبرئیل مژده‌ی ولادت و خبر شهادت آن حضرت را پیش از تولدش برای پیامبر گرامی آورده است.


امام صادق (ع)  فرمود:

« جبرئیل بر محمد (ص)  نازل شد و گفت: ای محمد! خدا تو را به مولودی که از فاطمه متولد می‌شود مژده می‌دهد و بدان که امت تو، بعد از تو او را می‌کشند»
پیامبر اکرم (ص) فرمود:

« ای جبرئیل! سلام مرا به پروردگارم برسان. مرا به مولودی که از فاطمه متولد شود و امتم او را بکشند نیازی نیست.»

جبرئیل به آسمان عروج کرد و آنگاه فرود آمد و دوباره همان سخن را گفت. پیغمبر نیز همان پاسخ را تکرار کرد.

جبرئیل به آسمان بالا رفت و آنگاه فرود آمد وگفت:

« ای محمد! پروردگارت به تو سلام می‌رساند و به تو بشارت می‌دهد که امامت و ولایت و وصایت را در نسل آن مولود قرار می‌دهدآن‌گاه پیامبر فرمود: «راضی شدم.»

 

ابن عباس از پیامبر اکرم (ص) نقل می فرمایند که :
وقتی امام حسین (ع) به ‌دنیا آمد، خداوند به جبرئیل وحی کرد که با هزار گروه از فرشتگان، بر من نازل شوند و  ولادت حسین (ع) را به من تهنیت بگویند. هر گروه شامل یک میلیون فرشته بود سوار بر اسب‌های ابلق( سیاه و سفید)، با زین‌ها و دهنه‌های مزین به در و یاقوت، و همراه‌شان فرشتگانی بودند که چوب‌هایی از نور به‌دست داشتند .

 

 جشن میلاد امام حسین (ع) در ملکوت

ابن عباس از پیامبر گرامی نقل می کند:
وقتی امام حسین (ع)  به‌دنیا آمد، خداوند در عالم ملکوت به فرشته خازن و عهده دار آتش جهنم،  وحی کرد که به خاطر مولودی که به پیامبرش عطا کرده است، آتش جهنم را بر اهلش خاموش کند و به رضوان، نگهبان بهشت وحی کرد که بهشت را بیاراید و آن را خوشبو گرداند و به حورالعین وحی فرمود که خود را بیارایند و به دیدار یکدیگر بروند و به ملائکه وحی فرمود که در صفوفی بایستند و به تسبیح و تحمید و تمجید و تکبیر بپردازند.
 


پیام حضرت امام خمینى( ره ) به مناسبت روز پاسدار

حضرت امام خمینى ره نیز در سوم شعبان سال 1358  به مناسبت ولادت امام حسین( ع ) در پیامی  سوم شعبان را روز پاسدار نامیدند.


بسم الله الرحمن الرحیم
روز مبارک سوم شعبان المعظم را که روز طلیعه پاسدار و پاسدارى از مکتب مترقى اسلام است به عموم هم میهنان و بخصوص پاسداران انقلاب اسلامى تبریک عرض و بحق باید این روز معظم را روز پاسدار بنامیم روز ولادت با سعادت بزرگ پاسدار قرآن کریم و اسلام عزیز است، پاسدارى که هرچه داشت، در راه هدف اهدا کرد و اسلام عزیز را از پرتگاه انحراف رژیم طاغوت بنى امیه نجات داد... اگر فداکارى پاسداران عظیم الشان اسلام و شهادت جوانمردانه پاسداران و اصحاب فداکار او نبود، اسلام در خفقان رژیم بنى امیه و رژیم ظالمانه آن وارونه معرفى مى شد و زحمات نبى اکرم (ص) و اصحاب فداکارش به هدر مى رفت...همه پاسدار اسلام و حکومت حق باشید. در اینجا پاسداری این است که این حکومت، حکومت عدل باشد و پاسداری از عدالت باشد.پاسداری از عدالت این است که پاسدار خودش موصوف به عدالت باشد تا بتواند پاسداری از عدالت کند
...

روز مبعث

مبعث "  پیام آور عدالت و کرامت انسانی

آن روز که در غار حرا ندا بر پیامبر (ص)آمد که بخوان ؛ رسالت نبوی با پیام خروج انسان از ظلمات و حرکت به سوی نور اغاز شد .

بعثت پیامبر اکرم (ص)سرآغاز راهی شد تا انسان از شرک ؛ بی عدالتی ؛ تبعیض ؛ جهل و فساد بیرون آمده و به سوی توحید ؛ معنویت ؛ عدالت و کرامت حرکت کند.

مبعث نبوی با نهضت معنوی شروع شد و انقلابی در عالم بشری ایجاد کرد که هنوز دامنه آن ادامه دارد .این تحول روحی ؛ مردم مادی بت پرست را

 به مبدا آفرینش راهنمایی کرد و از کردار زشت برحذر ساخت و به نیکویی دعوت نمود . پیامبر (ص) پیروان خود را به این منقبت ستود که شما

 بهترین امت من هستید و می توانید دنیای بشریت را با اجرای قانون متین قرآن به سعادت مطلوب برسانید .

رسول خدا (ص) در روز 27رجب در مکه مکرمه دعوت به خدا را آغاز کرد و سالها بعد در مدینه

 حکومت اسلامی را تشکیل داد .

حضرت محمد(ص)دین مبین اسلام را به مردمی عرضه کرد که جملگی در آتش جهل می سوختند و

 دعوت او چنان دلنشین بود که به سرعت دیوارهای جهل و خرافات را فرو ریخت و مردم موج موج به

 اسلام گرویدند .

رسول خدا در مدینه منشور حکومتی اسلام را پایه ریزی و همه مردم را در اداره حکومت شریک کرد .

حضرت محمد (ص) سالها به صورت پنهانی مردم مکه را به سوی خدا دعوت کرد و آن زمان ندا آمد که

دعوت آشکار کن ؛ دشمنان چنان عرصه را بر او تنگ کردند که به دستور خدا هجرت آغاز کرد . پیامبر گرامی اسلام پس از 13سال توقف در مکه

در اثر فشار  و اذیت و آزار قریش از طرف خداوند مامورشد به مدینه هجرت  کند ؛ هجرت پیامبر و مسلمانان به مدینه ؛ فصل تازه ای در زندگی  

  پیغمبر اکرم (ص)و اسلام گشود ؛ همچون کسی که از محیط آلوده و خفقان آور به هوای

 آزاد و سالم پناه برد .هجرت پیامبر (ص)و مسلمانان از مکه به مدینه برای پی ریزی زندگی

 اجتماعی اسلام ؛ نخستین گام بلند

             در پیروزی و گسترش اسلام و جهانی شدن آن بود .مبعث نبی اکرم اسلام در سراسر ایران

 اسلامی با شکوه خاصی گرامی داشته می شود .

              شهروندان تهرانی نیز همه ساله به همین مناسبت مراسم و جشن هایی را در اماکن  مذهبی  مساجد و حسینیه ها برگزار می کنند و

 سالروز بعثت پیامبر بزرگوار اسلام را گرامی می دارند .مردم با آذین بندی و چراغانی خیابانها ؛ معابر؛ مساجد و شرکت در مراسم جشن

 ارادت خالصانه خود را به خاتم الانبیا حضرت محمد بن عبدالله (ص)نشان می دهند .

کتب معتبر اهل سنّت روایاتى از پیامبر گرامى صلى‏الله‏علیه‏و‏آله آمده که اشاره به ظهور فرقه وهّابیّت می نماید. همان گونه که بخارى در صحیح خود از عبداللّه عمر نقل مى‏کند:

ذَکَرَ النَّبِیُّ صلى الله علیه وسلم: اللَّهُمَّ بَارِکْ لَنَا فِی شَأْمِنَا، اللَّهُمَّ بَارِکْ لَنَا فِی یَمَنِنَا. قَالُوا: وَفِی نَجْدِنَا. قَالَ اللَّهُمَّ بَارِکْ لَنَا فِی شَأْمِنَا، اللَّهُمَّ بَارِکْ لَنَا فِی یَمَنِنَا. قَالُوا یَا رَسُولَ اللَّهِ وَفِی نَجْدِنَا؟ فَأَظُنُّهُ قَالَ فِی الثَّالِثَهَ: هُنَاکَ الزَّلاَزِلُ وَالْفِتَنُ، وَبِهَا یَطْلُعُ قَرْنُ الشَّیْطَانِ

روزى پیامبر گرامى فرمود: خدایا منطقه شام و یمن را بر ما مبارک گردان! صحابه گفتند: منطقه نجد. را چطور؟ حضرت سخن قبل خود را تکرار فرمود و صحابه از نجد پرسیدند، حضرت در مرحله سوم فرمود: در نجد زلزله‏ها. و فتنه‏ها به وقوع خواهد پیوست و شاخ شیطان از آن جا طلوع خواهد کرد 

............................................................. 

قبل از قیام مردم از قدرت کناره گیری کنید
ترکی بن عبدالعزیز، یکی از شاهزاده‌‌های سعودی در نامه‌ای خطاب به خاندان حاکم بر عربستان پیشنهاد کرد که پیش از بروز کودتا و سرنگونی، از قدرت کناره بگیرند.
به گزارش«شیعه نیوز»به نقل از پرس تی وی،ترکی بن عبدالعزیز که هم‌اکنون ساکن مصر است در نامه‌ای خطاب به آل ‌سعود هشدار داد: "ما با احتکار قدرت در همه امور مملکتی و اعمال گسترده محدودیت علیه مخالفانمان و مردم را به ستوه آورده‌ایم."

وی با اشاره به کاهش شدید مقبولیت خاندان آل سعود در داخل کشور و منطقه افزود، خاندان سعود بیش از این قادر به تحمیل خود بر مردم عربستان نیستند و سرنوشتی مانند صدام حسین، رئیس جمهور معدوم عراق و محمدرضا، شاه مخلوع ایران در انتظار آن‌هاست.

در نامه این شاهزاده عربستانی که روز سه‌شنبه در خبرگزاری واجز منتشر شد به خاندان آل سعود درباره تفکر دینی حاکم(وهابی) هشدار داد و گفت این تفکر که پایه‌های حکومت حاکم را تشکیل می‌دهد از دست خارج شده و از سوی مخالفان به دخالت در زندگی مردم تعبیر می‌شود.

وی با اشاره به شکاف موجود در رابطه میان خاندان حاکم و مردم از یک سو و نظامیان و مفتی‌های این کشور از سوی دیگر اشاره کرد و خطاب به خاندان حاکم بر عربستان هشدار داد که به حمایت‌های پوشالی آمریکا و هم‌پیمانان اروپائیش دل خوش نکنند زیرا قدرت مردم قابل پبش‌بینی نیست.

ترکی بن عبدالعزیز به خاندان آل سعود پیشنهاد توصیه کرد که برای رهایی از کودتای احتمالی یا قیام مردم علیه رفتارهای دیکتاتور مابانه این خانواده از قدرت کناره‌گیری کنند 
................................................................................................................................ 
                                                    منبع :http://www.msbsaki.blogfa.com

فاطمه بانوی نمونه اسلام

بانوی مستقل

یکی از نکات برجسته و درخشان زندگی خدیجه داستان ازدواج او با پیغمبر ( ص ) است . بعد از آنکه شوهر اول و دوم خدیجه وفات نمودند ، یک حالت استقلال و آزادی مخصوصی در آن بانوی بزرگ پیدا شد و همانند عاقل ترین و رشیدترین مردان به تجارت می پرداخت و تن به ازدواج نمی داد . با اینکه از جهت اصالت و نجابت خانوادگی و مال و ثروت فراوان ، خواستگاران زیادی داشت و حاضر بودند مهریه های سنگینی بدهند و با وی ازدواج کنند ، ولی او از قبول شوهر جدا" امتناع می ورزید . اما نکته جالب اینجاست که همین خدیجه ایکه حاضر نبود به هیچ قیمتی ، با سران و اشراف عرب و مردان ثروتمند ازدواج کند ، با کمال شوق و علاقه حاضر شد با محمد که شخص یتیم تتاریخ خبر می دهد که خواستگاران متشخص و آبرومندی حتی از ملوک و ثروتمندان برایش می آمدند ولی به ازدواج راضی نمی شد ، اما در مورد وصلت با محمد نه تنها راضی شد بلکه خودش با کمال اصرار و علاقه پیششنهاد ازدواج نمود و مهریه اش را نیز در مال خودش قرار داد ، به طوریکه این موضوع اسباب سخریه و سرزنش شد.
با توجه بدین مطلب که زنها معمولا" به ثروت و تجملات زندگی خیلی علاقه دارند و نهایت آرزویشان این است که شوهر ثروتمند و آبرومندی نصیبشان گردد تا در خانه اش به آرامش و تجمل و خوشگذرانی سرگرم باشند ، به خوبی روشن می شود که خدیجه در مورد ازدواج ، اندیشه و افکار عالیتری داشته و در انتظار شوهر فوق العاده و شخصیتی برجسته ای بوده است . معلوم می شود خدیجه شوهر ثروتمند و پولدار نمی خواسته بلکه درجستجوی شخصیت برجسته روحانی بوده که جهانی را از گرداب بدبختی و جهالت نجات دهد .
تاریخ به ما خبر می دهد که خدیجه از بعض دانشمندان عصر خویش شنیده بود که محمد ( ص) پیغمبر آخر الزمان است . و خودش بدان موضوع عقیده داشت . بعد از آنکه مدتی محمد را به عنوان کاروان تجارت انتحاب نمود – و شاید خود این عمل یک نوع آزمایشی بوده تا بدان وسیله در پیرامون اظهارات دانشمندان آزمایش کند- و « مسیره » غلام خودش را ناظر جریان سفر قررار داد و ان غلام وقایع و حوادث شگفت آوری را از محمد برای خدیجه تعریف کرد ، آن بانوی شریف و رشید ، شخص مطلوب و گمشده اش را یافت . آن حضرت را احضار نمود و گفت : ای محمد من چون تورا شریف و امانتدار و خوش خلق و راست گو یافته ام ، میل دارم با تو ازدواج کنم .
محمد ( ص) قضیه را با عموها و خویشانش در میان نهاد . آنان به عنوان خواستگار نزد عموی خدیجه رفتند و مقصدشان را در ضمن خطبه ای اضهار داشتند .
عموی خدیجه که یکی از دانشمندان بود خواست پاسخ دهد ولی چون نتوانست به خوبی سخن بگوید ، خود خدیجه از غایت شوق با زبان فصیح ، گفت : ای عمو ! شما گررچه در سحن گفتن از من سزاوار ترید اما از خودم بیشتر اختیارم را ندارید . سپس عرض کرد : ای محمد ! خودم را به تو تزویج کردم و مهرم را در مال خودم قرار دادم . به عمویت بفرما برای ولیمه عروسی شتری بکشد .
تاریخ می گوید : خدیجه « ورقه » را واسطه قرار داد تا وسیله ازدواج بامحمد ( ص) را فراهم سازد ، هنگامیکه ورقه به او بشارت داد که محمد و خویشانش را به ازدواج راضی کردم ، خدیجه به پاس این خدمت بزرگ ، خلعتی به وی عطا کررد که پانصد اشرفی ارزش داشت . وقتی محمد ( ص) خواست از خانه خارج شود خدیجه عرض کرد : این خانه ، خانه تو و من کنیز تو هستم ، هر وقت خواستی به سرای خویش درآی.
این ازدواج برای پیغمبر اکرم خیلی ارزش داشت ، زیرا از یک طرف فقیر و تهیدست بود و به همین علت یا علل دیگر تا سن بیست و پنج سالگی نتوانست ازدواج کند . از طرف دیگر بی خانمان و تنها بود و احساس تنهایی می کرد و بوسیله اینازدواج مبارک ، هم نیازمندیش برطرف شد و هم یار و غمگسار و مشاور خوبی پیدا کرد .




بانوی فداکار

محمد ( ص) و خدیجه یک کانون با صفا و گرم خانوادگی را تأأسیس کرردند . نخستین زنی که دعوت پیغمبر را اجابت نمود خدیجه بود . آن بانوی بزرگ تمام اموال و ثروت بی حد و حصر خویش را بدون قید و شرط در اختیار محمد ( ص) قرار داد . خدیجه از آن زنان کوتاه فکری نبود که اگر اندک مال و استقللالی برای خویش دید اعتنا به شوهر نکند و مالش را از او دریغ دارد . او چون از هدف عالی پیغمبر آگاه بود و بدان عقیده داشت تمام اموالش را در اختیار آن حضرت گذاشت و گفت : هر طور صلاح میدانی در راه اشاعه و ترویج دین خدا خرج کن .
هشام می گوید : « رسول خدا خدیجه را بسیار دوست می داشت و بدو احترام می گذاشت و در کارها با وی مشورت می کرد . آن بانوی رشید و روشنفکر ، وزیر و مشاور خوبی برای آن حضرت بود . نخستین بانویی که به او ایمان آورد خدیجه بود ، و مادامی که خدیجه زنده بود محمد (ص) همسر دیگری اختیار نکرد » .
حضرت پیغمبر می فرمود : « خدیجه یکی از بهترین زنان این امت است » .
پیغمبر خشمناک شد و فرمود : به خدا سوگند ! خدا بهتر از او را به من نداده است . خدیجه هنگامی ایمان آورد که دیگران کفر می ور زیدند . مرا تصدیق نمود ، وقتیکه دیگران تکذیبم می کردند . اموالش را به رایگان درر تختیار گذاشت وقتی که سایرین محرومم می نمودند . خدا نسل مرا در اولاد او قرار داد . عایشه می گوید : تصمیم گرفتم بعد از آن ، خدیجه را به بدی یاد نکنم » .
در روایات وارد شده که جبرئیل هر وقت بر پیغمبر ( ص) نازل می شد عرض می کرد : سلام خدا را به خدیجه برسان و بگو : خدا قصر زیبایی در بهشت برای تو آماده کرده است .

نخستین کانون اسلامی

نخستین خانواده اسلامی که در اسلام تأسیس شد خانه محمد ( ص) و خدیجه بود . تعداد نفرات آن بیش از سه تن نبودند : محمد ( ص) ، و خدیجه و علی ( ع) .
آن خخانه ف کانون انقلاب اسلامی و جهانی بود و وظائف بسییار سنگینی ر عهده داشت . باید با کفرر و ت پرستی مبارزه کند . دین توحید را در جهان بسط و اشاعه دهد . در تمام جهان بیش از یک خانه اسلامی وجود نداشت ولی سربازان فداکار آن نخستین پایگاه توحید ، تصمیم داشتند دلهای جهانیان را فتح کنند و عقیده توحید را در جهان نفوذ دهند . آن پایگاه نیرومند ، از هر جهت مجهز و مسلح بود . محمد ( ص) در رأس آن قرار داشت که خدا درباره اخلاقش می گوید : « اخلاق تو عظیم و بزرگ است » .
او خدیجه را بیش از حد دوست می داشت و به شخصیتش احترام می گذاشت .
انس می گوید : « گاهی هدیه ای تقدیم پیغمبر می کردند ، می فرمود : به خانه فلان زن ببرید چون دوست خدیجه بود » .
مدیر داخلی و کدبانوی آن خانه ، خدیجه بود که به هدف محمد ( ص) کاملا" ایمان داشت و در راه رسیدن به آن هدف مقدس ، از هیچگونه موشش و فداکاری دریغ نداشت . تمام ثروتش را در اختیار محمد گذاشت ، عرض کرد : این خانه و اموال تعلق به مشا دارد و من کنیز و خدمتکار شما هستم .
در موقع گرفتاریها محمد را دلداری می داد و در رسیدن به هدف امیدوارش می کرد . اگر کفار شکنجه و آزارش می دادند هنگامیکه داخل خانه می شد از مهر و محبت خدیجه برخوردار می گشت ، و از آن کانون گرم نیرو می گرفت . در پیرامون مشکلات و حوادث سهمگین ، با آن بانوی دانشمند و رشید مشورت می کرد . آری فاطمه زهرا از چنین پدر و مادر فداکار و در چنین مخیط با صفا و گرم خانوادگی به دنیا آمد .

 

ولادت فاطمه ( س)

دوران آبستنی سپری شد و هنگام ولادت زهرا فرا رسید . خدیجه در پیچ و تاب درد واقع شد . کسی را نزد زنان قریش و دوستان سابقش فرستاد و پیغام داد : کینه های دیرینه را فراموش کنید و در این موقع خطرناک به فریادم برسید و در امر ززایمان یاریم منید . طولی نکشید که فرستاده خدیجه با چشم گریان برگشت و گفت : درب خانه هر کسی را کوفتم ، را هم نداد و خواهش شما را نپذیرفت . همه در پاسخ گفتند : به خدیجه بگو : نصیحت ما را نپذیرفتی و بر خلاف صلاحدید ما با یتیم تهیدستی ازدواج کردی . از این روی حاضر نیستیم به خانه ات بیاییم و یاریت کنیم .
وقتی خدیجه پیام و زخم زبان زنان کینه توز را شنید و از یاری آنان مأیوس شد ، اندوهگین گشت . از جهان ماده و مردم کیتنه توز چشم پوشید و به سوی خدای جهان و عالم دیگر متوجه شد . فرشتگان خدا و حوریان بهشتی و زنان آسمانی در آن موقع حساس به یاریش شتافتند و از کمکهای غیبی پروردگار جهان برخوردار شد و فاطمه عزیز یعنی اختر فروزان آسمان نبوت پا به عرصه گیتی نهاد ، و با نر تابناک ولایت ، شرق و غرب جهان را روشن ساخت .




تاریخ تولد

در تاریخ تولد فاطمه ( س) در بین علمای اسلام اختلاف است . لیکن در بین علمای امامیه مشهور است که آن حضرت در روز جمعه بیستم جمادی الثانی سال پنجم بعثت تولد یافته است . 




 

آرزوی پیامبر (ص ) و خدیجه

یکی از اسرار آفرینش اینست که هر فردی علاقه دارد دارای فرزندی باشد تا او را بر حسب دلخواه تربیت کند و به یادگار بگذارد . انسان فرزندش را از بقایای وجود خودش محسوب می دارد . و با فرا رسیدن مرگ ، وجودش را خاتمه یافته نمی داند، اما شخص بی فرزند ، دوران زندگی و حیات خودش را کوتاه و با فرا رسیدن مرگ ، خاتمه یافته می پندارد، شاید دستگاه آفرینش می خواهد بدین وسیله ، نسل انسان را از انقراض و نابودی محفوظ بدارد .
پیغمبر (ص) و خدیجه نیز چنین آرزویی داشتند . خدیجه ایکه برای ترویج خدا پرستی و نجات بشریت از هیچگونه فداکاری دریغ نداشت ، و برای پیشبرد هدف مقدس پیغمبر اکرم از مال و خویشان و دوستانش پوشید ، و بدون هیچ قید و شرطی تسلیم خواسته های محمد گشت ، حتما" علاقه داشت از محمد ( ص) فرزندی پیدا کند که از دین اسلام حمایت نماید و دربسط و ترویج آن و به ثمر رساندن و ترویج آن و به ثمر رساندن هدف عالی محند ( ص) کوشش کند .
پیغمبر اکرم می دانشت که مرگ برای بشر حتمی است ، و در مدت محدود و کوتاه زندگی ، نمی تواند هدف بزررگ خویش را کاملا" اجرا کند و جهان بشیت را از گرداب گمراهی نجات دهد . پیغمر به خوبی می دانست که باید بعد از او افرادی باشند تا در تعقیب هدفش جدیت و کوشش نمایند . و طبعا" دلش می خواست که آن افراد فداکار ، از نسل خودش بوجود آیند . محمد (ص) و خدیجه چنین آرزویی را داشتند ، اما متأسفانه پسرانییکه قبلا" از آنان ببوجود آمده بودند و به نام عبدالله و قاسم نامیده شدند ، در کودکی وفات کردند . به همان مقدار که پیغمبر و خدیجه از آن مرگ ناگوار ، اندوهگین شدند دشمنانشان شتند . گاهی آنحضرت را به عنوان « ابتر » یعنی بی فرزند می خواندند . هنگامیکه عبدالله وفات کرد « عاص بن وائل » به جای آنکه محند ( ص) را در مرگ فرزندش تسلیت گوید ، در مجامع عمومی آنحضرت را ابتر و بی فرزند می خواند و می گفت : بعد از آنکه محمد بمیرد اثری از وی باقی نخواهد ماند و بازخم زبان دل پیغمبر و خدیجه را مجروح می نمود .

    

حضرت فاطمه علیهاالسلام بعد از پدر بزرگوارش چند ماهی بیشتر زندگی نکرد در همان مدت کوتاه بقدری گریه کرد که او را یکی از بکائین زیاد گریه کنندگان شمردند هیچگاه خندان دیده نشد گریه های زهرا علل و عوامل متعددی داشت مهمترین چیزی که روح حساس و غیور بانوی بزرگ اسلام متعددی داشت مهمترین چیزی که روح حساس و غیور بانوی بزرگ اسلام را ناراحت می ساخت این بود که می دید ملت جوان اسلام از مسیر حقیقی و طریق مستقیم دیانت منحرف شده در راهی افتاده که پراکندگی و بد بختی از نتایج حتمی آنست .
حضرت زهرا چون پیشرفت های سریع اسلام را دیده بود انتظار داشت که به همان منوال پیشرفت کند و در مدت کوتاهی کفر و بت پرستی را از بین ببرد و دستگاه ظلم و بیداد گری را برچیند . ولی با پیش آمد غیر مترقب غصب خلافت کاخ امیدش یک مرتبه درهم فروریخت .
روزی ام سلمه بر فاطمه علیها السلام وارد شد عرض کرد : ای دختر رسول خدا شب را چگونه صبح کردی ؟ فرمود با غم و اندوه گذراندم پدرم را از دست داده ام خلافت شوهرم غصب شده و بر خلافت دستور خدا و رسول امامت را از او گرفتند زیرا از علی علیه السلام کینه داشتند چون پدرانشان را درجنگ بدرو احد کشته بود .
علی (ع) می فرماید : فاطمه (س)روزی پیراهن پدرش را از من خواست . وقتی پیراهن را به او دادم بوئید و بوسید و گریست تا بیحال شد . وقنی چنین پیراهن را از او مخفی نمودم .
روایت شده وقتی رسول خدا از دنیا رفت ، بلال مؤذن مخصوص آن حضرت دیگر اذان نگفت . روزی فاطمه پیغام فرستاد : آرزو دارم یک مرتبه دیگر بانگ مؤذن پدرم را بشنوم . بلال بر طبق دستور فاطمه شروع به اذان کرد . گفت : الله اکبر ، اللهاکبر . فاطمه به یاد روزگار پدر افتاد ، نتوانست از گریه خود داری کند .




فاطمه در بستر بیماری

امام صادق(ع) فرمود : در اثر ضرباتی که قنفذ بر پیکر نازنین زهرا وارد ساخت سقط جنین کرد و بدان علت یوسته رنجور و ضعیف می گشت تا اینکه رسما" بستری شد و در خانه خوابید و امیرالمؤمنین و اسماء بنت عمیس از آن حضرت پرستاری می نمودند .
یک روز گروهی از زنان مهاجر و انصار به عیادتش رفتند عرض کردند : ای دختر رسول خدا حال شما چطور است ؟ فرمود : به خدا سوگند ! به دنیای شما علاقه ندارم ، از مردانتان دلگیرم ، بعد از اینکهامتحانشان کردم بدورشان افکندم و از دستشان ملول و مکدر هستم . اف بر عقیده سست و رأی متزلزل و سستی و بی حالی آنها .


اندوه فراوان
علت رنجوری و ناتوانی روز افزون زهرا تنها بیماری نبود ، بلکه افکار و غم و غصه های فراوان ، مغز و اعصاب آن بانوی عزیز را فشار می داد . گاهی که در اطاق کوچک خویش بر پوستی آرمیده و بالشی که از علف پر شده بود به زیر در سر داشت ، افکار گوناگون بر آن حضرت حجوم می آورد . آری امثال این افکار ناراحت کننده بود که زهرای عزیز را رنج می داد و روز به روز رنجورتر و ضعیف تر می شد .




وصیت فاطمه

بیماری زهرا در حدود چهل روز طول کشید ولی روز به روز حالش سخت تر می شد و کسالتش شدت میافت . یک روز به علی گفت : پسر عموی مهربان ، آثار وعلائم مرگ را در خودم مشاهده می نمایم . گمان می کنم عنقریب به پدرم ملحق گردم ، می خواهم وصیت کنم . علی در کنار بستر فاطمه نشست و اطاق را خلوت کردند . فرمود : ای دختر پیغمبر به هر چه دلت می خواهد وصیت کن ویقین داشته باش که به وصیت تو عمل خواهم کرد .
حضرت زهرا در این مذاکره کوتاه برنامه دوران زندگی زناشویی خویش را درچند جمله مختصر خلاصه کرد : مقام صداقت و پاکدامنی و اطاعت از شوهر را به یاد همسرش آورد . علی (ع) نیز از زحمات و موقعیت علمی و پرهیزکاری و صداقت و درستی همسر عزیزش تقدیر کرد . مهر وعلاقه بی پایانش را نسبت به او ابراز داشت .

فاطمه به موضوعات زیر وصیت نمود
1- ای پسر عمو ! مردها بدون زن نمی توانند زندگی کنند ، شما نیز ناچارید زن بگیرید . خواهشمندم بعد از من ، با امامه دختر خواهرم ازدواج کن ، زیرا نسبت به اطفال من کهربان است .
2- فرزندانم یتیم می شوند با آنان مدارا کن .
3- برای من تابوتی نهیه کن که در موقع حمل جنازه ، بدنم پیدا نباشد . و طرز ساختمانش چنین و چنان باشد .
4- مرا شبانه غسل بده و کفن کن و به خاک بسپار .
5- به هر یک از زنان رسول خدا دوازده وقیه بده .
6- به هریک از زنان بنی هاشم دوازده وقیه بده .
7- به امامه دختر خواهرم نیز چیزی بده .

در مورد تاریخ وفات وقبر فاطمه

مجلسی در کتاب بحارالانوار از فضه کنیز زهرا و از کتاب روضة الواعظین و از ابن عباس روایت نموده که گفته اند زهرا بعد از پدر چهل روز زندگی کرد .
ودر همان کتاب به نقل از امام محمد باقر می گوید: شش ماه بعد از وفات پدر زندگی کرد .
ابن شهر آشوب در مناقب قول به چهار ماه را حکایت کرده است .
امام محمد باقر می فرمایند : نود و پنج روز بعد از مرگ پدر زندگی کرد .
مجلسی در بحار قول به دو ماه و هشت ماه و صد روز حکایت کرده وقولهای دیگری که در این باره آمده است .

قبر فاطمه
بعضی گفته اند در روضه رسول خدا مدفون است .
مجلسی از ابن بابویه نقل کرده که فرمود: نزد من به صحت رسیده که فاطمه را درخانه اش دفن کرده اند .
صاحب کشف الغمه می نویسد : مشهور آنست که فاطمه را در بقیع دفن کردند .
ابن جوزی می نویسد : بعضی گفته اند که زهرا در کنار خانه عقیل مدفون شده است .
در بین این احتمالات احتمالات اولیه درست است .  

    در نوشته های بعدی بیشتر به زندگی این بانوی بزرگوار خواهیم پرداخت

     برگرفته از:www2.irib.ir